زیبا
زیبا دختری بسیار مهربان و خوش خنده از دیار بلوچستان است که همچون نام زیبایش رویاهای زیادی در سر می پروراند او می خواهد آینده ای زیبا و زندگی خوبی برای خودش بسازد و این امر را می خواهد از طریق هدف بزرگش که قبولی در رشته پزشکی است محقق کند خیلی علاقه دارد پزشک اطفال بشود که این امر ان شا الله با تلاش و پشتکار حتما به واقعیت خواهد پیوست . استعداد خاص او در زمینه هنر قلاب بافی می باشد قلاب بافی های بسیار زیبا و مرتبی انجام می دهد و در اوقات فراغت از این طریق درآمدزایی می کند چون دوست دارد خودش نیازهایش را برطرف کند و از همین سن مستقل بودن را یاد بگیرد . از آنجایی که بسیار دختر خوش ذوقی است به تمامی رنگ ها علاقه دارد اما بیشترین علاقه اش به آبی آسمانی است . غمی که در دل زیبا و تمام اعضای خانواده وجود دارد نبود پدر است چون پدر به دلیل اینکه همسر دیگری دارد آنها را رها کرده است و هیچ سراغی از آنها نمیگیرد و این موضوع خیلی زیبا را اذیت می کند چون می گوید دلم می خواست مادرم مانند دیگر خانم های متاهل کنار همسرش شاد و با خیالی راحت زندگی می کرد اما هر دفعه که مادرم را میبینم چقد برای سرپا نگه داشتن خودش و زندگی تلاش می کند دلم میگیرد. مادر مهربان زیبا آسم دارد که سر هر شش ماه باید به پزشک مراجعه کند اما متاسفانه هزینه درمانی ندارد ، برای امرار معاش شیرینی پزی می کند که استعداد خاصی در این زمینه دارد و شیرینی های خیلی خوبی درست می کند و به قیمت مناسب می فروشد . بورسیه دارای یک برادر و سه خواهر می باشد که خواهرش آزیتا پشت کنکوری و بورسیه بنیاد می باشد ، دو خواهر دیگرش به نام بهناز و زینب نیز محصل می باشند و برادرش یحیی فعلا به مدرسه نمیرود . مادر برای تامین هزینه های تحصیلی آنها بسیار غصه می خورد زیرا درآمدی جز یارانه و مبلغ اندکی که پدر ماهیانه کمک می کند ندارند که اصلا کفاف مخارج زندگی را نمی دهد و هنگامی که زیبا پک کامل لوازم التحریر را از طرف شما دریافت نمود هم خودش و هم مادرش بسیار خوشحال شدند زیرا خیالشان از این بابت آسوده شد و دیگر غصه چگونگی تامین لوازم التحریر را نداشتند مادر دعای خیر خود را بدرقه راهتان کرد و برایتان آرزوی صحت و سلامتی دارد . مادر از این بابت که مستاجر نمی باشند خدا را شاکر است زیرا اجاره نشین بودن خود باعث افزایش غصه هایش میشد اکنون آنها در منزل امانی که متعلق به برادر ناتنی زیبا است زندگی می کنند که پدر چندین دفعه اخطار خروج به آنها داده اما برادر با انها مدارا می کند .
امیدوارم یک روز تمام غصه های خانواده تمام شود و زیبا به رویاهای زیبایش برسد.