داستان موفقیت ها

دنیای فرش ها، دنیای جالبی است… نمی شود که کسی فرشی را لمس نکرده باشد یا غرق در تماشای نقش و نگارش نشده باشد. ما روی فرش ها با عزیزانمان زندگی می کنیم، روی آن می نشینیم و با دوستانمان چای می خوریم، روی آن از زندگی لذت می بریم و خاطره می سازیم.

احد عظیم زاده،کودکی که کودکی نکرد…

احد در 10 آذر سال 1336 در روستای اسفنجان به دنیا آمد. اسفنجان یکی از روستاهای آذربایجان شرقی و از توابع اسکو است. احد سال های کودکی را گذراند و با اشتیاق فراوان به مدرسه رفت.
تازه داشت مزه شیرین آموختن را حس می کرد که ناگهان پدرش فوت کرد؛ احد در 7 سالگی یتیم شد.
شرایط مالی آنها مساعد نبود. به همین دلیل احد مجبور شد بین مدرسه رفتن و قالی بافتن یکی را انتخاب کند. جبر زمانه این پسر کوچک را از کودکی، پشت دارِ قالی نشاند. او مجبور بود روزها قالی ببافد و شب ها بعد از تمام شدن کارش درس بخواند.
خانواده احد به قدری در تنگنا بودند که در سال فقط 2 بار برنج میخوردند :
  • یک بار شب 21 ماه رمضان
  • بار دوم شب چهارشنبه سوری
تا شش سال بعد از فوت پدرش او سخت کار می کرد و زمانی که از بافتن خسته می شد به رویاهایش فکر می کرد. دوست داشت یا خلبان شود یا یک مرد پولدار… می خواست آنقدر پول داشته باشد که با خیال راحت بتواند درس بخواند.
در 13 سالگی، پشتی و قالی‌های کوچک را بر پشتش می گذاشت و برای فروش به اسفنجان یا اسکو می برد. هر بار که پشتی و قالی ها را می فروخت یک سکه یک یا دو تومانی سود می کرد. شرایط سختی بود؛ ولی احد کسی نبود که به همین راحتی از مبارزه با سختی های زندگی دست بکشد.
وقتی به 18 سالگی رسیده بود، 20 هزار تومان پس انداز داشت. به این فکر می کرد که سرمایه اش را افزایش دهد تا با آن بتواند یک کارگاه فرش بافی راه اندازی کند.
احد جوان به سراغ پسر عموی پدرش رفت و از او 20 هزار تومان قرض کرد. 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفت. سرمایه اولیه احد به اندازه یک تراول 100 هزار تومانی بود… مدت ها به این فکر کرد که با پولش چه کار کند؟ تصمیم گرفت به خارج از ایران سفر کند و بازارهای خارج از کشور را بررسی کند.
آن روزها تازه انقلاب پیروز شده بود و تا 2 سال به ایرانی ها پاسپورت نمی دادند؛ در این فاصله او به صادرات فرش فکر کرد و افکارش را سر و سامان داد.
 

ایده ای برای خارج از کشور…

بازاری ها می گفتند که آلمان مرکز تجارت فرش است؛ احد ویزایش را گرفت و به هامبورگ سفر کرد. وقتی به هامبورگ رسید، در مسافرخانه ای مستقر شد. در مدتی که در هامبورگ بود، به سالن‌ها و انبارهای فرش آنجا سر می زد و با سلیقه های مختلف آشنا می شد.
او دید که ثروتمندان برای خرید به سوئیس سفر می کنند. همین موضوع سبب شد که این مرد جوان به ژنو سفر کند. در ژنو با تاجری آشنا شد. تاجر به او گفت که «فرش گِرد ببافد؛ زیرا فرش گرد بیش از اندازه پرطرفدار است.»
بعد از تمام شدن صحبت های تاجر، احد قهوه اش را خورد، همان روز بلیط هواپیما گرفت و به ایران برگشت. حس می کردایده ای که دنبالش بود را یافته است.
  • تصمیم گرفت ریسک کند
  • به روستایش بازگشت و ساختمانی را اجاره کرد
  • دستش خالی بود و پول کافی برای خرید دستگاه های فرش بافی را نداشت
  • 10 درصد پول دستگاه ها را نقدی پرداخت و بقیه آن را با وام پرداخت کرد
و اینطوری اولین فرش های ایرانی گرد را در کارگاهش بافت و راهی بازار فرش کرد. تاجران آلمانی از بافته شدن این فرش ها باخبر شدند و برای خرید این فرش ها به اسفنجان سفر کردند.
اولین معامله آلمانی ها با این مرد جوان برایش بیش از اندازه خوب بود. 6.5 میلیون تومان نقدی و 6 میلیون تومان چک سهم احد از این معامله بود ! بعد از معامله با المانی ها، او تا صبح خوابش نبرد. هیجان زده شده بود. سرمایه 100 هزار تومانی او حالا 12میلیون برایش سود داشت
 

احد عظیم زاده واقعا کیست…

این مرد اکنون بزرگترین تاجر فرش ایران است، احد عظیم زاده، افتخار صنعت فرش دستباف ایرانی… او به تلاشش ادامه داد و به دیگر کشورها مانند آلمان، بلژیک، ایتالیا، سوئیس و انگلیس فرش صادر کرد.
این مرد ایرانی برای پی بردن به سلیقه مشتریان به کشورهای مختلف سفر کرد. از موزه های فرش دیگر کشورها بازدید کرد و از طرح و نقش فرش ها ایده گرفت. هر زمان از سفر بر می گشت با ترکیب رنگ و نقش های زیبا ایده های حیرت انگیزی می آفرید.
دومین کارگاه فرش بافی اش را در تبریز راه اندازی کرد.
او به تدریج در بازار فرش معروف شد و مغازه ای در بازار بزرگ تهران افتتاح کرد. در سال 1380 با دریافت تندیس طلایی از کشور انگلستان، به عنوان بهترین تولید کننده فرش های دستباف ایرانی معرفی شد.
در همین سال، نمایشگاه دائمی فرش در خیابان پاسداران تهران افتتاح شد و عظیم زاده همزمان با این اتفاق شرکت خانه فرش عظیم را ثبت کرد. این شرکت امروزه با برند «عظیم زاده» معروف است و یکی از برترین برندهای فرش جهان و اولین برند فرش ایرانی است.
  • شعبه اول فروشگاه فرش عظیم زاده در خیابان فرشته تهران قرار دارد
  • شعبه دیگر آن در سلمان شهر مازندران قرار دارد

فقط فرش کافی نیست…

زمانی که او هتل های مجلل و معروف جهان را دید، تصمیم گرفت وارد کار ساختن بزرگ‌ترین پروژه هتل کشور شود. او برای پروژه «قو الماس خاورمیانه» در مازندران مبلغ کلانی هزینه کرد و مجتمعی مجلل و بی نظیر ساخت.
و یک افتخار دیگر به کارنامه افتخاراتش اضافه کرد…
احد عظیم زاده یکی از 100 کارآفرین برتر ایران است
او با اختراع فرش گرد و تولید آن، توانست 2 بار برنده تندیس الماس بزرگ‌ترین تاجر جهان شود
در سال 2004 الماس مدیریت و کیفیت فرانکفورت را از آن خود کرد
برای 3 سال متوالی، برترین صادر کننده ایران شناخته شده است
عظیم زاده علاوه بر ثروت فراوان، قلبی بزرگ دارد.او درد ورنج یتیمی اش را هنوز به یاد دارد؛ به همین خاطر بچه های بی سرپرست را پشتیبانی می کند. او تاکنون بیش از 1200 یتیم را تحت پوشش خود درآورده است و هر سال به این تعداد اضافه می کند.
یکی از دلخوشی های او در دنیا این است که یتیمان را به صرف غذا دعوت کند و از آنها بخواهد هرچه دوست دارند داشته باشند را بر زبان بیاورند. او برای تحقق آرزوهای این بچه ها از هیچ تلاشی دریغ نمی کند. خودش می گوید بهترین ساعات عمرش را در کنار یتیمان می گذراند.

چشم انداز عظیم زاده نسبت به پول، زندگی و آینده چگونه است؟ حالا او به قدری ثروتمند شده است که می تواند به اهداف بالاتری دست پیدا کند. او می خواهد پولی که دارد را به جریان بیندازد و اشتغال زایی کند. مثالش هم ساخت هتل الماس خاورمیانه است که برای 1000 نفر شغل ایجاد کرده است؛ او به شدت به کارآفرینی علاقه دارد.
این تاجر بزرگ بر این عقیده است که در زندگی نمی توان شب با آرزو خوابید و صبح تحقق رویا را تماشا کرد؛ بلکه باید برای رسیدن به اهداف بزرگ سخت تلاش کرد. البته تلاش کردن بدون احساس خستگی و ناامیدی !

چه نتیجه از زندگی احد عظیم زاده میتوان گرفت؟

  • تلاش، تلاش و تلاش
  • مسافرت کردن به کشورهای مختلف و پیدا کردن بازار هدف جدید
  • ریسک پذیری بسیار و عاقلانه
  • پشتکار فراوان
  • ایده پردازی و عملی کردن ایده ها
  • احترام به مشتری
  • درس گرفتن از سختی ها
  • دٌرستکاری
  • برای کارآفرینی باید سرمایه داشت
  • برای موفقیت باید حامی داشت
  • نمیتوان با رقیب های بزرگ بدون منابعی که آنها دارند رقابت کرد

از شما می خواهم ناامید نشوید و با پشتکار خوبتان، سختی ها را شکست دهید… تحقق رویاهایتان نزدیک است.